...

http://www.isati3.com/uploads/admin/1391/12/17/4/0951209ecd.jpg

دستهای دیگری ...

تازه غربت صداي فروغ را حس كرده ام! تازه دوزاري ِ كج و كوله آرزوهايم را به خورد تلفن ترانه داده ام! پس كنار خيال تو خواهم ماند! مگر فاصله من و خاك، چيزي بيش از چهار انگشت ِ گلايه است، بعد از سقوط ِ ستاره آنقدر مي ميرم، كه دل ِ تمام مردگان اين كرانه خنك شود! ولي هر بار كه دستهاي تو، (يا دستهاي ديگري، چه فرقي مي كند؟) ورق هاي كتاب مرا ورق بزنند، زنده مي شود و شانه ام را تكيه گاه گريه مي كنم! اما، از ياد نبر! بيبي باران! در اين روزهاي ناشاد دوري و درد، هيچ شانه اي، تكيه گاه ِ رگبار گريه هاي من نبود! هيچ شانه اي!?

تو با من نبودی ...

اگر شبي فانوس ِ نفسهاي من خاموش شد، اگر به حجله آشنايي، در حوالي ِ خيابان خاطره برخوردي و عده اي به تو گفتند، كبوترت در حسرت پر كشيدن پرپر زد! تو حرفشان را باور نكن! تمام اين سالها كنار ِ من بودي! كنار دلتنگي ِ دفاترم! در گلدان چيني ِ اتاقم! در دلم... تو با من نبودي و من با تو بودم! مگر نه كه با هم بودن، همين علاقه ساده سرودن فاصله است؟ من هم هر شب، شعرهاي نو سروده باران و بسه را براي تو خواندم! هر شب، شب بخيري به تو گفتم و جواب ِ تو را، از آنسوي سكوت ِ خوابهايم شنيدم! تازه همين عكس ِ طاقچه نشين ِ تو، همصحبت ِ تمام ِ دقايق تنهايي ِ من بود! فرقي نداشت كه فاصله دستهامان چند فانوس ِ ستاره باشد، پس دلواپس ِ‌انزواي اين روزهاي من نشو، اگر به حجله اي خيس در حوالي ِ خيابان خاطره برخوردي!?

نیستی ...

وقتي نيستي هر چي غصه است تو صدامه وقتي نيستي هر چي اشکه تو چشامه از وقتي رفتي دارم هر ثانيه از رفتنت ميسوزم کاشکي بودي و ميديدي که چي آوردي به روزم حالا عکست تنها يادگار از تو خاطراتت تنها باقي مونده از تو وقتي نيستي ياد تو هر نفس آتيش ميزنه به اين وجود کاش از اول نميدونستي من عاشق تو بودم

معذرت خواهی ...

سلام ... اومدم دلیل آپدیت نکردنمو بگم ... بخدا چند وقته که به اون چیزی که می خوام رسیدم ... خیلی خوشحالم ... ببخشید ... اینا دلیل بی وفایی نیست ... دوستون دارم ...