لبخند

کاش می شد اشک را تهدید کرد ............ فرصت لبخند را تمدید کرد

کاش می شود در غروب لحظه ها ......... لحظه ای دیدار را تمدید کرد )

(زندگی زیباست ای زیبا پرستان .................. زنده اندیشان به زیبای رسیدن)

(کاش می شد با تو تا خورشید رفت ................ یاد تو را در چشم مهتاب دید

غنچه های رنگ رنگ خنده را ................ از بهارسرخ لبهای تو دید

کاش می شود قصه ای مهر تورا ................ در کتاب زندگی افسانه کرد

ميخوام فراموشت كنم

زير خاكستر ذهنم باقيست آتشي سركش و سوزنده هنوز 

يادگاريست زعشقي سوزان كه بود گرم و فروزنده هنوز 

عشقي آن گونه كه بنيان مرا سوخت از ريشه و خاكستر كرد 

غرق در حيرتم از اينكه چرا مانده ام زنده هنوز 

گاهگاهي كه دلم مي گيرد پيش خود مي گويم 

آن كه جانم را سوخت ياد مي آرد از اين بنده هنوز ؟ 

سخت جاني را بين كه نمردم از هجر 

مرگ صدبار به از بي تو بودن باشد 

گفتم از عشق تو من خواهم مرد چون نمردم ، هستم 

پيش چشمان تو شرمنده هنوز گرچه از فرط غرور 

اشكم از ديده نريخت بعد تو ليك پس از آن همه سال 

كس نديده به لبم خنده هنوز گفته بودند كه از دل برود يار چو از ديده برفت 

سالها هست كه از ديده من رفتي ، ليك دلم از مهر تو آكنده هنوز دفتر عمر مرا 

دفتر ايام ورق ها زده است زير بار غم عشق 

قامتم خم شد و پشتم بشكست در خيالم اما 

همچنان روز نخست  تويي آن قامت بالنده هنوز 

در قمار غم عشق دل من بردي و با دست تهي 

منم آن عاشق بازنده هنوز آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش 

گر كه گورم بشكافند به عيان مي بينند 

زير خاكستر جسمم باقيست

...

http://static1.cloob.com//public/user_data/album_photo/1490/4468770-b.jpg

mAnO sIgAr ... :(

http://static1.cloob.com//public/user_data/album_photo/1490/4468629-b.jpg

حسرت پرواز

دیری‌است از خود، از خدا، از خلق دورم

با این‌همه در عین بی‌تابی صبورم

پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی

سرشاخه‌های پیچ‌درپیچ غرورم

هر سوی سرگردان و حیران در هوایت

نیلوفرانه پیچكی بی‌تاب نورم

بادا بیفتد سایه‌ی برگی به پایت

باری، به روزی روزگاری از عبورم

از روی یكرنگی شب و روزم یكی شد

همرنگ بختم تیره رختِ سوگ و سورم

خط می‌خورد در دفتر ایام، نامم

فرقی ندارد بی‌تو غیبت یا حضورم

در حسرت پرواز با مرغابیانم

چون سنگ‌پشتی پیر در لاكم صبورم

آخر دلم با سربلندی می‌گذارد

سنگ تمام عشق را بر خاك گورم

جاي خاليت

جای خالیت را بیشتر حس میکنم بعد از اولین باران .

دوست داشتیم با هم بودن را ، دوست داشتیم با هم بودن را زیر اولین باران . یادت هست؟!

می رفتیم و می رفتیم خیس خیس ، تا هر کجا که پاهایمان میرفت .

یادش بخیر آنسال زیر اولین باران ، یادت هست ؟! باران سرد و ماسه های خیس ساحل . صدای موج و باران و دیگر هیچ. و دیگر هیچ جز صدای گرفته ی تو، جز آن صدای لرزان و چشمانی غمگین که میگفتی ، که می گفتی آوای آشنایت را اما این بار...

زودتر از ديرتر

براي پاك ماندن، انسان نيازمند جاري ماندن است؛ يك رودخانه پاك مي‌ماند، چون به جاري بودن ادامه مي‌دهد. جاري بودن روند پيوسته‌ي باكره ماندن است. يك عاشق باكره مي‌ماند. تمامي عشاق باكره‌اند. مردمي كه عشق نمي‌ورزند، باكره نمي‌مانند؛ آنان مسكوت مي‌شوند، راكد؛ آنان دير يا زود شروع به بوي گند دادن مي‌كنند _ و زودتر از ديرتر _ چون آنان هيچ جايي براي رفتن ندارند. زندگي آنان مرده است.

اي بابا !

http://static1.cloob.com//public/user_data/album_photo/1572/4715943-b.jpg

همسفر ...

همسفر !

در این راه طولانی که ما بی خبریم و چون باد می گذرد، بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند، خواهش می کنم!

مخواه که یکی شویم،مطلقا یکی.

مخواه که هرچه تو دوست داری من همان را و به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز.

مخواه که هردو یک آواز را بپسندیم،یک ساز را ،یک کتاب را،یک معلم را،یک رنگ را و یک شیوه ی نگاه کردن را.

مخواه که انتخابمان یکی باشد،سلیقه مان یکی و خیالمان یکی.

همسفر بودن و هم هدف بودن ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست.

زندگی را تفاوت نظر های ما می سازد وپیش می برد نه شباهت هایمان،نه از میان رفتن و محو شدن یکی در دیگری.

عزیز من!

 اگر زاویه دیدمان متفاوت است بگذار متفاوت بماند.بگذار فرق داشته باشیم.

بخواه که در عین یکی بودن یکی نباشیم.

بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.

پس نازنینم بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.

بیا تصمیم بگیریم که حرکتمان،رفتارمان،حرف زدنمان و سلیقه مان کاملا یکی نشود.

و فرصت بدهیم که اختلاف هایمان باقی بماند.

و هرگز اختلاف نظرمان را وسیله ی تهاجم قرار ندهیم.

خيال كردي عاشق مي مونم ؟

تو چي فكر كردي خيال كردي من عاشق مي مونم

 
 من از اين فكراي غرق ادعات خسته شدم

  واسه تو حتي ديگه شبا دعا نمي كنم

 
 راستشو بخواي ديگه من از دعات خسته شدم

 
 من شكايت تو رو به كي كنم ؟ برم كجا ؟


به جون خودت قسم نه ،‌ به خدات خسته شدم

 
چه قدر ببخشمت من ديگه چيزي ندارم

عطر تو

اون لحظه ای که عطر تو می پیچه تو باغ تنم
اون لحظه ای که اسم تو ، تو سینه فریاد میزنم
اون لحظه رها شدن از حال و روز خویشتنم
زنده میشم با دیدنت وقتی که میری میشکنم

قلبی که با تو میزنه تو سینه داغونش نکن
چشمی که چشم براهته بیهوده گریونش نکن
اشکای دونه دونمو سیلاب بارونش نکن
این دل عاشق منو بی سر و سامونش نکن
تا وقتی قلب عاشقم بخاطر تو میزنه
طلسم تنهایی من با دستای تو میشکنه

اعتماد كردم

به زمین خورده بودم و توان بلند شدن را نداشتم.پس همان جا نشسته بودم.از حرکت آدم های بالای سرم وحشت داشتم،سرم را روی زانوهایم گذاشته بودم تا نبینمشان.دست هایم را روی گوش هایم قرار داده بودم تا صدای شادی و غم مردم را نشنوم.اما ناگهان کسی به شانه هایم زد.آری تو بودی. تو بودی که بر خلاف تمام آدم های اطرافم به زمین نگاه کرده بودی و مرا که خسته و ناتوان روی زمین افتاده بودم را دیدی.

کمکم کردی برخواستم.خاک های عادت را از لباس زندگی ام تکاندی.و دوباره راه رفتن ، نگاه کردن، گوش دادن و لذت بردن را نشانم دادی.

به زبان نگاهت اعتماد کردم و ...

چرا مي خواهي تنهام بزاري؟...

فقط گفتي ....

دونه دادن به کبوتر یادته؟ خاطرات توی دفتر یادته؟

فال با نیت رسیدن یادته؟ طعم قهوه رو چشیدن یادته؟

واسه فال قهوه رو خوردن یادته؟ روزی صد بار بی تو مردن ، یادته؟

یادته دعا، یادته دعای زیر طاقیا ؟ کنار بوته های عقاقیا ؟

زیر اون درخت گیلاس، یادته؟ با دوتا شاخه گل یاس؛ یادته؟

یادته گفتن راز ،به قاصدک ؟ یادته، چه قدر به هم گفتیم، کمک ؟

فکر بودن توی قایق یادته؟ تو به من گفتی شقایق، یادته؟

پیش هم بودیم نذاشتن، یادته؟ اونا ما رو دوست نداشتن ،یادته؟

نامه بدون امضاء یادته؟ اسم مستعار رویا ، یادته؟

طرح اون انگشتر من یادته؟ پاسخ مختصر من یادته؟

فال حافظ شب یلدا ، یادته؟ اسمم و گذاشتی شیدا یادته؟

چیزی خواستیم از خدامون یادته؟ مستجاب نشد دعامون، یادته؟

چشمون زدن حسودا یادته؟ چشامون شد مثل رودا ، یادته؟

گفتی ما باید جداشیم یادته؟

گفتی ما باید جداشیم یادته؟ گفتی باید بی وفاشیم ، یادته؟

یه دفه ازم بریدی ؛ یادته؟ خط رو اسم من کشیدی ؛یادته؟

گفتی عشق تو هوس بود یادته؟ گفتی خوب بود ولی، بس بود یادته؟

حلقه من دست تو دیدم؛ یادته؟

حلقه من دست تو دیدم یادته؟ کلی سرزنش شنیدم ؛ یادته؟

چشم من به چشمت افتاد یادته؟کاری که دست دلم داد ؛ یادته؟

زخم

خسته و در به دره شهره غمم, شبم از هر چی شبه سیاه تره. زندگی زندون سرده کینه هاست, رو دلم زخم هزار تا خنجره. چی می شد اون دستای کوچیک و گرم, رو سرم دسته نوازش می کشید. بستر تنهای سرد منو, بوسه ی گرمی به اتیش می کشید. چی می شد تو خونه ی کوچیک من, غنچه های گل غم وا نمی شد. چی می شد هیچ کسی تنها نمی ذاشت, جز خدا هیچ کسی تنها نمی شد. من هنوز در به دره شهره غمم, شبم از هر چی شبه سیاه تره. زندگی زندون سرده کینه هاست, رو دلم زخم هزار تا خنجره.!!!!

چرا ... چرا ...

چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

" نــــذار برم "

یعنـــــــی بــرم گــــردون
سفــــت بغلـــــم کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و
بگــــــو :

"خدافــــظ و زهــــر مـــار
بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ

مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!
مــــــگه الکیــــــــه!!!!"

چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!!
چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری؟!\\

هميشه عاشقت بودم

اگه قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خطهای تلفن و

تالارهای گفتگو و ایمیل ها اشغال میشه..پر میشه از

(:از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش)

(تو را عاشقانه می پرستم)

(مراقب خودت باش)

اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره

(همیشه عاشقت بودم)

دروغ گفت ...

بهم میگفت که مثل هیچکس نیست ... میگفت توی نگاهش خارو خس نیست ... میگفت طاقت نمیاره نباشم ... میگفت از فکرشم میمیره که فکر از دنیاش جدا شم ... اینارو اون بهم گفت ... دروغ گفت ... دروغ گفت ...