...

http://www.isati3.com/uploads/admin/1391/12/17/6/ca9b477f85.jpg

...

http://www.isati3.com/uploads/admin/1391/12/17/6/7ee376a4a7.jpg

سال نو مبارک ...

۱۲ ماه برابر با ۵۲ ہِفتہِ برابر با ۳۶۵ روز برابر با ۸۷۶۰ ساعت و برابر با ۵۲۵۶۰۰۰ בقیقہِ و برابر با ۳۱۵۳۰۰۰ ثانیه گذشت.
گذشتہِ‎ہِا گذشتہِ
۱۲ ماه برابر با ۵۲ ہِفتہِ برابر با ۳۶۵ روز برابر با ۸۷۶۰ ساعت و برابر با ۵۲۵۶۰۰۰ בقیقہِ و برابر با ۳۱۵۳۰۰۰ ثانیه‎اے باش ڪہِ تو راہِہِ
سال نو از ہِمین الان مبارڪ باد


بہِ مناسبت نزבیڪے سال تحویل و خانہِ تڪانے، لطفاً فراموش نفرمایید، اگر خانہِ בلمان را از یاב غیر خـבا خانہِ تڪانے نشود، شـבیـבاً ول معطلیم.

نوروزتان مبارڪ

درخت خاطراتم ...

باد درخت خاطراتم را می لرزاند و من٬!

خیره  کنان فقط می نگرم.

از میان تک تک این برگها انگار خاطرات شیرینم به زردی رفته

و کم کم سست شده اند.

خاطرات تلخ گویا سبزی و طراوت خود را حفظ کرده اند.

یک به یک برگهای زرد با وزش باد به زیر پای می افتند.

با عبور هر رهگذر از خاطرات زیبای من فقط خش خش به جای می ماند.

فقط می نگرم و حسرت روزها در دلم می ماند.

چه زود گذشت خاطرات خوب.

نمیدانم ...

باز دلم گرفت ....

آسمان هم نیم نگاهی ابریسیت؟

انگار آسمان دلش گرفته و بغض دارد!

گلایه های بسیاری دارم

نمی دانم از کجا آغاز کنم؟

یا نمی دانم صدایم به تو خواهد رسید

نمی دانم  آیا نشسته ای فقط به درد ما آدمها گوش کنی؟

آرزوهایم یک به یک فنا شدند

جوابی ندارم

خداوندا نمی دانم اگر آفریده ای چرا اینگونه؟

خداوندا آیا حکمت توست ؟

گفته ای درد و رنج را آفریدی تا امتحان کرده باشی؟

پس کجاست وعدهء رستگاری و شادیت؟

کفر گفتن آسان است خداوندا

می دانی که کفر نمی گویم اما گلایه دارم از روزگارت؟

زمین و آسمان از روزگارت به درد آمده اند جوابی نیافتم؟

باران ...

باران که می بارد گام بر می دارم و قدم زنان می روم زیر باران رفتن را دوست دارم اشکهایم را کسی نمی بیند. تمام خاطرام را دوباره خیس می کنم. حس می کنم دوباره زنده شده ام. از تلخی روزگار می گویم و به دست باران می سپارم از سختی ها از نامردی ها از بخت بد و اقبال شوم همه را به دست باران می سپارم باران نیز می شوید و پاک می کند باران زندگی دوباره را یه یادم می آورد توان راه رفتن به من می دهد در این جاده باریک من و باران تنهای تنهای هستیم هر قدر می بارد من سبک و سبک تر می شوم اما می ترسم از رنگین کمان هفت رنگ پس از باران دوباره روزگار از نو اغاز خواهد شد پس خداوندا مگیر بارانت را ز من حتی برای یک لحظه

دوست داشتن ...

اولین کسی را که دوست داری دلت را میشکند و میرود دومین کسی را که دوست داری و می آیی از تجربه قبلی خود استفاده کنی بدتر دلت میشکنه میزاره میره بعدش دیگه هیچ وقت هیچ چیز برات مهم نیست و میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی دیگه دوست دارم برات رنگی نداره و اگر یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلش را میشکنی که انتقام خودت را گرفته باشی و اینجوری میشه که دل همه آدمها میشکنه

می روم ...

می روم اما بدان بهانه ای برای ماندنم نمانده.

 

بهانه ای که بتوانم دوباره حس با تو بودن را تکرار کنم.

 

 سختی ها را به جان خریده و از دیارت دور خواهم شد.

 

به تنهایی خواهم رفت حتی بی سایه ام؟

چشمهایت را خیس نکن

و به اتنظار بازگشتم نباش.

 

من برای بی تو بودن آماده ام.

سهراب ...

سهراب گفتی:" زیرباران باید رفت... چشمها را باید شست... جور دیگر باید دید "

چشمها راشستم باز همان را دیدم

جز دو رنگی و دروغ

جز غم و غصه و تلخی  هیچ به چشمم نرسید.

پس چه شد آن همه توصیف قشنگت سهراب.

دورهء تلخ فریب

دورهء رنگ سیاهی ایست سهراب.

دورهء این همه نامردی هاست.

تو اگرمیدانستی! دل آسمان هم از دست بشر می گرید؟

باز سر می دادی زیر باران باید رفت؟

خدا ... خدا ...

خـــــــــــدا ...
اينقدر تو خودم ريختم ،
که از سرمم گـذشــت...
دارم غـــــــرق ميشم ...
دسـتت کــــــجاست!!!



چـقـدر بـالايـي
چـقـدر پـايينـَم
نــميــرســد دسـتـم بـه دستــهـايــت...
مخاطبِ خــاص دارد : خــُدا

همه تنهاییم .. حتی ...

http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/09/Avazak_ir-Love102380.jpg

باورم نمیشه ...

باور نكردي عشقمو ،راضي شدي ببيني شكستمورنجوندي تو قلب خستمو ،با اين كه ديدي پر و بال بستمو

تو كه ميگفتي ميموني تا هميشه كنارم

حالا نيستي كه ببيني جز تنهايي كس ندارم

گفتي كه عاشقمي هميشه ،كسي براي تو من نميشه

حالا ميفهمم كه شبيهم به تموم دنيا هنوزم باورم نميشه

چطوري شد ،كه كندي دلتو از من به زودي

يادم نميره دستات ،تو دستم، قدم ميزديم اره تو بودي

اون همه عشقوعلاقه كجا رفته كه داشتي

نكنه پاي يكي ديگه دلتو بازم جا گذاشتي

حرفات از يادم نميره كه ميگفتي هر كسي

نميتونه بياد بشينه تو قلبت به اين راحتي

ولي تو نيستي كه ميزدي انگار اون حرفارو

من همش تكرار ميكنم تووجودم دردامو

شبا كه ميخوام بخوابم فكرت نميزاره بخوابم

اخه چرا شكستي رفتي و دادي عذابم

 هنوزم باورم نميشه