...

بي وفا عشق من
به خدا اشك من
مي مونه رو گونه م
تا بيايي پيش من
رفتي و بعد تو
چه زجري كشيدم
هنوز تار موت و
به دنيا نمي دم
تو رو به خاطراتمون
تو منو بي خبر نذار
تو رو به اشكمون قسم
منو چشم به در نذار
باشه ميرم از پيشت
خداحافظ عشق من
ببخش روي نامه هام
باز چكيده اشك من
دل موندني نبود
خداحافظ عشق من
حالا كه نموندي
بگو از من چي ديدي
چه ساده نشستي
چه ساده پريدي
بغضمو وقت جدايي
هي نگه داشتم به سختي
حتي واسه دلخوشيم هم
دسته گل ندادي رفتي
پس بذار روي ماهتو
دم آخر نگاه كنم
سخته با خاطراتمون
با دل خون وداع كنم
وقت رفتنت نبود
خداحافظ عشق من
دلت ميشكنه يه روز
مي دوني قدر اشك من
سخته گفتنش ولي
خداحافظ عشق من
امروز تیر خلاصی شلیک شد .
امروز شنیدم که رفتی نه اینکه نرفته بودی !
بی تو بودم و با تو با یادت...
بذار این آخرین نوشته ام به نام خودت
صدات کنم آره عزیزم
شنیدم که ازدواج کردی ...
چه زیبا نه فریادی از روی خشم نه نفرینی و نه نفرتی خیلی
راحت از هم گذشتیم ( ازم گذشتی )
گفتی تمام و من هم قبول کردم . یادت می آد گفتم دروغ نگیم که
اگر عشقی نبود بگیم و گفتی .
تمام . بی هیچ دلیلی و قبول کردم مگر نه اینکه عشق
اجبار نیست و پرنده در قفس از یاد می برد پرواز را ...
اما راحت نبود گواه این معانی معیوب گواه این گذر گاه شعر و
ترانه گواه بارانی که با شنیدن نامت گاه و بی گاه ...
بگذریم باید تو رو فراموش کرد .
حالا تو قلبت برای یکی دیگه می تپه پس شاد باشی و خوشبخت
دلم می خواست این دم آخر می تونستم حرف بزنم اما انگار باز
هم باید پشت نقاب شعر باشم و ...
برای تو که هیچ وقت نبودی
برای تویی که هیچ وقت نخوندی و هیچ وقت ندیدی . . .
از یاد نبر که از یاد نبردمت!
گفته بود دوستت دارم، باور نكردم
گفته بود حاضرم از هرچه دارم بگذرم، باور نكردم
من خسته بودم از زمین و زمان،
دستهایش را به سوی من دراز كرد، رد كردم
عشقش را دروغ خواندم و او را راندم
همچنانكه تركش میكردم، فریاد میزد"دوستت دارم"،
به پشت سرم نگاه هم نكردم
خرسند از این كه در بند یك "عشق اجباری" نشدم،
به خلوت خود خزیدم،
با این اندیشه كه دیگر از او خبری نیست
اما...
او هنوز خیال مرا ترك نكرده بود...!
اگر مانده بودی تورا تا به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی تورا تا دل قصه ها می کشاندم
اگر با تو بودم ، به شب های غربت که تنها نبودم
اگر مانده بودی ز تو می نوشتم تو را می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین خونه با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغک پر شکسته ، مانده بودی اگر بال و پر داشت
با تو بیمی نبودش ز طوفان ، مانده بودی اگر همسفر داشت
هستی ام را با آتش کشیدی ، سوختم من ندیدی ندیدی
مرگ دل آرزویت اگر بود ، مانده بودی اگر می شنیدی
با تو دریا پر از دیدنی بود ، شب ستاره گلی چیدنی بود
خاک تن شسته در موج باران در کنار تو بوسیدنی بود
بعد تو خشم دریا و ساحل ، بعد تو پای من مانده در گل
مانده بودی اگر موج دریا ، می رسیدم که آخر به ساحل
با تو و عشق تو زنده بودم ، بعد تو من خودم هم نبودم
بهترین شعر هستی رو با تو ، مانده بودی اگر می سرودم
مانده بودی اگر می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم …….
دلم گرفت از این روزها از این روزهای بی نشون
از این همه در به دری از گردش چرخ زمون
دلم گرفت از ادما از آدمای مهربون
از این مترسکهای بد از همدلهای همزبون
تو هم که بی صدا شدی آهای خدای آسمون
آهای خدای عاشقا توئی فقط دلخوشیمون
آره دلم خیلی پره از غمهای رنگ و و وارنگ
از جمله دوست دارم دروغهای خیلی قشنگ
دلم گرفت از این روزها از ادما از آدمای مهربون
از تو که با ما نبودی از اون خدای آسمون از اون خدای آسمون
خیلی راحت از پیشم رفتی،خیلی راحت خسته شدی و ازم رد شدی...اما اینو بدون هیچ کس به اندازه ی من دوست نداره...
می خوام ازت گلایه کنم ،گلایه کنم بخاطر قولی که دادیو پاش واینستادی،علاقه ای که ازش دم زدیو نداشتی...گلایه کنم بخاطر ویرون کردن دنیای خوشگلی که باهم ساختیم..بخاطر بدیی که به من،خودت و دنیامون کردی
اخه چرا؟!؟!
چرا گفتی می مونی اما نموندی؟چرا دلمو عاشق خودت کردی؟!عاشق نگات،صدات،بوسه هات واغوش گرمت بعد یهو همشونو ازم گرفتی...نگفتی دوری ازت،دوری از همه اینا برام چقدر سخته؟داغونم میکنه؟
حالا حق دارم ازت گله کنم؟حق دارم نفرینت کنم؟!؟ نفرین؟؟؟؟؟؟؟؟؟.........
نه نمی تونم اگه می تونستم،نفرینت می کردم بخاطر خراب کردن زندگیم،بخاطر شکستن قلبی که عاشقت بود اما......اما حتی الانم دوست دارم...انقدر دوست دارم که حتی فکر نفرین کردنت تنمو می لرزونه...
راستی یادته بهم گفتی:تا ابد با همیم؟ ابدت همین جا بود؟
بهم گفتی ازم ساده نمی گذری..یادته؟اما ساده تر از اونی چیزی که حتی فکرشو کنی ازم گذشتی..ساده ازم گذشتی ،ساده گذشتنم بهم یاد دادی.......
روز اخر بهم گفتی سرنوشت ما یکی نیست،گفتی:ما ماله هم نیستیم،گفتی هرکی راه خودش...
کجایی که ببینی همه راهای زندگیه من به تو ختم میشه..می فهمی؟
تو زود به اخر خط رسیدی،زود تو این جاده کم اوردی،زود تنهام گذاشتی..خیلی زود...
الان با کیی؟دستت تو دست کیه؟راه تو و اون یکیه؟سرنوشتاتون چی؟بهم میخوره؟ نمی دونم شاید اونم یه بازیچست،شایدم..........
می ترسم انقدر ساده از ادما بگذری که روزی برسه و ساده از خودتم بگذری،خودتم نابود کنی!!!!یا شایدم عاشق کسی شی که همه نامردیایی که سر من یا بقیه دراوردیو سرت تلافی کنه
نه اشتباه نکن نفرین نی،ترسه..برات می ترسم،نگرانتم مواظب خودت باش
از من که گذشتیو جز سوال و گلایه چیزی برام نذاشتی..عیب نداره ، به قول خودت ملالی نیست اما امیدوارم کاریو که با من کردیو کسی با تو نکنه که تحملش به خدا خیلی سخته
از درد من چی میدونه،اونکه از دلم خبر نداره اونکه راحت میزاره میره،اونکه توسینه دل نداره
از دردمن چی میدونه،اونکه منوپشتش جا میزاره اونکه بی وفایی شده کارش،فرصت عاشقی نداره
ازدردمن چی میدونه،اونکه بی وفایی شده کارش اونکه بی خیال دنیاست ،اونکه شاده روزگارش
اونکه روزاروبدون من،بی من ودستام سر میکنه اونکه فکرش جای دیگست،خندهاشوازبر میکنه
تحملش سخته میدونم، عشقو می بینی تو چشاش اونکه سربودازعشقم،اونکه سربود شونه هاش
دل ساده خیال نمیکرد ، یه روز تنها بشه همیشه اونکه دلش جایی گیره،اونکه بدون اون نمیشه
دل ساده چه خوش خیاله،که اون بر میگرده دوباره به جز اشک روی گونه،واسش هدیه ای نداره
احساسی که هنوز دارم، یه احساس اشتبا هیه احساس تو ،عشق یا هوس، تقدیر من سیاهیه
دل ساده چه خوش خیاله،روزاروچشم براه میمونه اون چی میدونه ازدردم،دردمنو فقط خدا میدونه
از پیشم میزاری میری ،آخه این دلم خدا نداره مال من نبودی عشقم،این دلم که ادعایی ندارهش
توسکوتی،من هیاهو،سربزارم روشونه هات کو توروچشام نمیبینه ای وای،سرمیزارم به هرسو
توعزیزی واسه من،تاوان بی توبودن برام زیاده از چشات افتاده باشم،انگاری که کسی دلی نداده
توکجایی که ببینی، هدیه من فقط به تو اشکامه هدیه من فقط یه قطره،یه قطره روی نامه هامه
منوببخش که اشکام،بی اختیارچکید رو نامه هام منوببخش دوسم نداری،بایادت نمردن خاطره هام
منو ببخش که چشامو،بی ا ختیار رو غریبه بستم منو ببخش که تنها شدم،کنج اتاقم تنها نشستم
منو ببخش تنها شدم،بی کس و آواره و رسوا شدم منو ببخش که دوسم نداشتی،آواره خیابونا شدم
ای کاش با حس نبودت، واسه خودم رویا بسازم ای کاش با خیالت، بتونم دلخوشی فردا بسازم
ای کاش باحس نبودت،بتونم باحس نا امیدی بجنگم خدایا تو بهم کمک کن، سر کنم من با دل تنگم
نمیتونه باور کنه دل، از این دنیا هم خیری ندیده دلخوش ای کاش بودم انگار،اونم ازقفس پریده
مادرم پای رادیو خوابش برده... منم با یک دنیا تنهایی...
به دیوار تکیه دادمُ گیتارُ گرفتم دستم...
با اینکه شبه عینک زدم! تا دست چشمام به عکسی که از تو رو دیوار زدم نرسه! ....
به این عکس مبهم،در این اتاق نیمه تاریک...وقتی که شب عینک می زنم احساس عجیبی بهم دست میده...
احساس آدمی که تو تاریکی زندگی با دستای خودش خودشُ کور کرده!...
تو خورشید من بودی...
وقتی تو نیستی چه فرقی داره که آدم کور باشه یا بینا؟ ...
آره وقتایی که بارون می اومد، احساس تازگی بهم دست میداد...
با همه دلتنگی هام دلم خوش بود که تو هستی... صورت معصوم کودکانۀ پاکتُ تصور میکردم که
آروم آروم به خوابهای شیرین محو شده... یک نفس راحت می کشیدمُ از خدا میخواستم که
خیلی خیلی مراقبت باشه... به خدا میگفتم: خدایا یک موقع شب زلزله نیاد عزیز دلم چیزیش بشه؟
یه کاری کن فرشتۀ پاکم تا صبح خوابای قشنگ ببینه...
یه کاری کن همۀ مشکلاتش حل بشهُ همیشه شاد باشه...
واقعآ خدا به دعاهام نظر کرد... مراقبت بود...
تورُ به خواسته هات رسوند.... از اون شرایطی که دوست نداشتی خارجت کرد...
تو هم خب... خیلی راحت ازم گذشتی...
می دونم که الان هم با یک دنیا دلخوشی تو خوابِ ناز هستی عزیز دلم...
می دونم که هرگز برای خوشبختی من دعا نکردی... اگر دعا میکردی الان ما باهم بودیم...
ولی من بازهم برات دعا می کنم...
دعا می کنم که خدا همیشه مراقبت باشهُ نذاره از راهِ تکامل واقعیت منحرف بشی...
وه چقدر تند شد این بارون...خداجون انقدر برای دل شکستم گریه نکن..
درسته كه منو زير پاهات له كردي درسته كه غرورمو شكستي درسته كه من ساده ي پياده .رو تو تو بيابون دل خودت مثل غريبه ها گمم كردي… تو حتي به من با يك كلمه… اميد ندادي كه بيابون دلت با اون همه مصيبت با اون همه غم با اون همه نا اميدي برام مثل بهشت شه تومنو گذاشتي رفتي اما من هنوز چشمبراهتم اگه اين قصه خيلي قديميه اگه تكراريه منو ببخش چون دوستت دارم و چون براي من تازگي داره فقط اينو ميدونم كه بر ميگردي ولي موقعي كه مثل من تنها شدي ميدونم مثل من طاقت تنهايي رو نداري حتي نميدوني كه چقدر تو تنهاييم به ياد تو" تو خيالم حرف زدم ودر اونجا به توبا عشق گفتم دوستت دارم…
واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم
واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم
تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی
گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می بازم ، به تو مدیونم
واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم
این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم
این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم
پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه
به تو مدیونم ، شکستی حرمت شب و من و ماه
به تو مدیونم ، کم آوردی و رفتی اول راه
به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم
اگه مثل برج سنگی جلوی چشات می ریزم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه
به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما
نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم
به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما
نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم
نگا کن ببین غریب و تنهام خسته ام ولی به فکر فردام
نگام کن ببین دارم می خونم به پای عهد و قرارمون می مونم
نگام کن تو این شهر درن دشت هنوز از چشام می گیره یاد تو اشک
تو می خوای بری تنهام بذاری دیکه داره باورم می شه دوستم نداری
حالا که می خوای بری تنهام بذاری تن شکستم مال تو یادگاری
چشای خیسم باشه برای وقتی که خواستی بازم بگی دوستم نداری
چشای سرد پنجرمون که باشه دفتر خیس پنجرمون که باشه
یادت میاد از اون روزا که زیر بارون تر میشد از عشق پنجره نگامون
شکستی غرورمو شکستی بگو شکستی چرا همه عهدی که بستی
رفتی نموندی رفتی و نموندی تو خیال کردی با این اداها دلمو سوزوندی
حالا برو حالا تنها برو حالا که اومدی حالا تنها برو
می دونی نمیتونی با اینکه اومدی حالا پیشم بمونی . . .