چي بگم از دست تو ...

می دونم ... می دونم بر نمی گردی
قول میدم وقتی که نیستی عکستو بغل نگیرم
قول میدم روزی هزار بار واسه ی اشکات نمیرم
قول میدم وقتی که نیستی پای عشق تو نسوزم
قول میدم در انتظارت چشمامو به در ندوزم
میدونی که خیلی خستم میدونی دلم گرفته
میدونی دوریت عذابه میدونی گریم گرفته
میدونم بر نمی گردی میدونم رفتی که رفتی
دروغ بود هرچی میگفتی میدونم ...
همیشه تو مهربونی واسه این قلب شکسته
واسه این حس غریبم که فقط دل به تو بسته
بیا برگرد اگه قلبم تو رو از خونه نرونده
دیگه از آخر قصه حتا یک لحظه نمونده
حتا یک لحظه نمونده...
اگه صدامو مي شنوي
بدون دلم تنگه برات
نرو ...
باز ديشب دوباره تو كوچه تنگ و باريك خاطر ها قدم زدم
دوباره يادت اومد تو ذهنمون ديشب باز از اسم تو دم زدم
دوباره يادم اومد اون لحظه هاي بي كسيم با تو بودن
زير بارون و ترانه اي از عشق تو سرودم
اما نه قلب تو درياست
هنوزم به يادم هستي
مي دونم تو هم غريبي
حالا هر كجا كه هستي
اما نه قلب تو درياست
هنوزم به يادم هستي
مي دونم تو هم غريبي
حالا هر كجا كه هستي
بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره
وقتی بی تو تک و تنهام زندگیم معنا نداره
از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم
فکر میکردم می رسی یه روز تو بی کسیم به دادم
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیاله
لحظه های آخر تو توی قلب من می مونه
هیشکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه قدر چشماتو بدونه...
رفتی و چشمای خیسم یادگاری از تو مونده
بی وفاییات هنوزم تو رو از دلم نرونده
چشم به راه تو می مونم تا که برگردی دوباره
می ترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیاله
رفتی اما خاطراتت توی قلب من می مونه
هیشکی مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه
تا وقتی که زنده هستم چشم به راه تو می مونم
تو دیگه رفتی که رفتی نمای پیشم می دونم
اما هر کجا که هستی منو تو دلت نگه دار
با چشای خیس و گریون من میگم خدا نگهدار...
دوباره باز ياد چشات
زمزمه نبودنم
ديدي كه عاقبت چي شد
قصه با تو بودنم
تاج سر مزار من
نشوني از نبودن
دستاي نامرد و به شب
چراغ ازم ربودن
بارون مي باره و تو رو دوباره پيشم مي بينم
اشك تو چشام حلقه ميشه دوباره تنها مي شينم
قول بده وقتي تنها ميشم بازم بياي كنار من
شبهاي جمعه كه مي ياد بيا سر مزار من
هر شب وقتي تنها ميشم
حس مي كنم پيش مني
دوباره گريه ام مي گيره
انگار تو آغوش مني
روم نمي شه نگات كنم
وقتي كه اشك تو چشمامه
تويي كه نيستي پيش من
انگار دستات تو دستامه
بي وفا عشق من به خدا اشك من مي مونه رو گونه م تا بيايي پيش من رفتي و بعد تو چه زجري كشيدم هنوز تار موت و به دنيا نمي دم تو رو به خاطراتمون تو منو بي خبر نذار تو رو به اشكمون قسم منو چشم به در نذار باشه ميرم از پيشت خداحافظ عشق من ببخش روي نامه هام باز چكيده اشك من دل موندني نبود خداحافظ عشق من حالا كه نموندي بگو از من چي ديدي چه ساده نشستي چه ساده پريدي بغضمو وقت جدايي هي نگه داشتم به سختي حتي واسه دلخوشيم هم دسته گل ندادي رفتي پس بذار روي ماهتو دم آخر نگاه كنم سخته با خاطراتمون با دل خون وداع كنم وقت رفتنت نبود خداحافظ عشق من دلت ميشكنه يه روز مي دوني قدر اشك من سخته گفتنش ولي خداحافظ عشق من
خیلی دلم گرفت ازت دیگه سراغم رو نگیر فقط یه عکس ازت دارم بیا اینم ازم بگیر یه روز میفهمی قدرم رو اما نمیدونی کجام بمیرم واسه غربتم محاله اینورا بیام یه عمره بغضه تو گلوم یه آه سردی تو صدام مهمون نوازی این نبود خاااااک خدا ، دارم میام من که دیگه دارم میرم نگید رفت و حرفی نزد خدانگهدارت باشه گرچه دلم رنجید ازت یادت بیاد حرفای من رو تنهای تنها اشکای من رو آخه برات من چی کار نکردم زجرم میدادی دعات میکردم چشات همه غصه هات رو خورده تو تب میکردی من میمردم یادت بیاد من همونی هستم که شب ها تا صبح بیدار میشستم دستات تو دستش نگاه میکردی کاشکی میرفتی حیا نکردی ...
عاشق عشق که می افتم تو میگی دوست ندارم تو بگو وقتی که نیستی دست تو دست کی بذارم تو بگو وقتی نباشی کی واسم قصه بخونه کی به تو گفته عزیزم که تو رو دوست ندارم
نه باورم نمیشه که تو منو از یاد ببری ، تولدم شد بی وفا از تو نیومد خبری ، چشمای من خشک شد به در حالا کی بی وفا تره ، بال و پرش دادم ولی دیگه واسم نمی پره ، اینو بدون دستای من گرمی دستاتو می خواد ، تورو به عشقمون قسم اون روزارم یادت بیاد ، حتی دیگه خدامونم حتی دیگه خدامونم ، به داد ما نمی رسه گریه نکن که دستمون ، به دست هم نمی رسه تورو خدا بهش بگین ، صبر منم سر اومده خدا به من بگو چرا خوشی به من نیومده