سال نو مبارک ...
۱۲ ماه برابر با ۵۲ ہِفتہِ برابر با ۳۶۵ روز برابر با ۸۷۶۰ ساعت و برابر با ۵۲۵۶۰۰۰ בقیقہِ و برابر با ۳۱۵۳۰۰۰ ثانیه گذشت.
گذشتہِہِا گذشتہِ
۱۲
ماه برابر با ۵۲ ہِفتہِ برابر با ۳۶۵ روز برابر با ۸۷۶۰ ساعت و برابر با
۵۲۵۶۰۰۰ בقیقہِ و برابر با ۳۱۵۳۰۰۰ ثانیهاے باش ڪہِ تو راہِہِ
سال نو از ہِمین الان مبارڪ باد
بہِ
مناسبت نزבیڪے سال تحویل و خانہِ تڪانے، لطفاً فراموش نفرمایید، اگر خانہِ
בلمان را از یاב غیر خـבا خانہِ تڪانے نشود، شـבیـבاً ول معطلیم.
نوروزتان مبارڪ
درخت خاطراتم ...
باد درخت خاطراتم را می لرزاند و من٬!
خیره کنان فقط می نگرم.
از میان تک تک این برگها انگار خاطرات شیرینم به زردی رفته
و کم کم سست شده اند.
خاطرات تلخ گویا سبزی و طراوت خود را حفظ کرده اند.
یک به یک برگهای زرد با وزش باد به زیر پای می افتند.
با عبور هر رهگذر از خاطرات زیبای من فقط خش خش به جای می ماند.
فقط می نگرم و حسرت روزها در دلم می ماند.
چه زود گذشت خاطرات خوب.
نمیدانم ...
باز دلم گرفت ....
آسمان هم نیم نگاهی ابریسیت؟
انگار آسمان دلش گرفته و بغض دارد!
گلایه های بسیاری دارم
نمی دانم از کجا آغاز کنم؟
یا نمی دانم صدایم به تو خواهد رسید
نمی دانم آیا نشسته ای فقط به درد ما آدمها گوش کنی؟
آرزوهایم یک به یک فنا شدند
جوابی ندارم
خداوندا نمی دانم اگر آفریده ای چرا اینگونه؟
خداوندا آیا حکمت توست ؟
گفته ای درد و رنج را آفریدی تا امتحان کرده باشی؟
پس کجاست وعدهء رستگاری و شادیت؟
کفر گفتن آسان است خداوندا
می دانی که کفر نمی گویم اما گلایه دارم از روزگارت؟
زمین و آسمان از روزگارت به درد آمده اند جوابی نیافتم؟
باران ...
دوست داشتن ...
اولین کسی را که دوست داری دلت را میشکند و میرود دومین کسی را که دوست داری و می آیی از تجربه قبلی خود استفاده کنی بدتر دلت میشکنه میزاره میره بعدش دیگه هیچ وقت هیچ چیز برات مهم نیست و میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی دیگه دوست دارم برات رنگی نداره و اگر یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلش را میشکنی که انتقام خودت را گرفته باشی و اینجوری میشه که دل همه آدمها میشکنه
می روم ...
می روم اما بدان بهانه ای برای ماندنم نمانده.
بهانه ای که بتوانم دوباره حس با تو بودن را تکرار کنم.
سختی ها را به جان خریده و از دیارت دور خواهم شد.
به تنهایی خواهم رفت حتی بی سایه ام؟
چشمهایت را خیس نکن
و به اتنظار بازگشتم نباش.
من برای بی تو بودن آماده ام.
سهراب ...
سهراب گفتی:" زیرباران باید رفت... چشمها را باید شست... جور دیگر باید دید "
چشمها راشستم باز همان را دیدم
جز دو رنگی و دروغ
جز غم و غصه و تلخی هیچ به چشمم نرسید.
پس چه شد آن همه توصیف قشنگت سهراب.
دورهء تلخ فریب
دورهء رنگ سیاهی ایست سهراب.
دورهء این همه نامردی هاست.
تو اگرمیدانستی! دل آسمان هم از دست بشر می گرید؟
باز سر می دادی زیر باران باید رفت؟
خدا ... خدا ...
اينقدر تو خودم ريختم ،
که از سرمم گـذشــت...
دارم غـــــــرق ميشم ...
دسـتت کــــــجاست!!!
چـقـدر بـالايـي
چـقـدر پـايينـَم
نــميــرســد دسـتـم بـه دستــهـايــت...
مخاطبِ خــاص دارد : خــُدا
باورم نمیشه ...
باور نكردي عشقمو ،راضي شدي ببيني شكستمورنجوندي تو قلب خستمو ،با اين كه ديدي پر و بال بستمو
تو كه ميگفتي ميموني تا هميشه كنارم
حالا نيستي كه ببيني جز تنهايي كس ندارم
گفتي كه عاشقمي هميشه ،كسي براي تو من نميشه
حالا ميفهمم كه شبيهم به تموم دنيا هنوزم باورم نميشه
چطوري شد ،كه كندي دلتو از من به زودي
يادم نميره دستات ،تو دستم، قدم ميزديم اره تو بودي
اون همه عشقوعلاقه كجا رفته كه داشتي
نكنه پاي يكي ديگه دلتو بازم جا گذاشتي
حرفات از يادم نميره كه ميگفتي هر كسي
نميتونه بياد بشينه تو قلبت به اين راحتي
ولي تو نيستي كه ميزدي انگار اون حرفارو
من همش تكرار ميكنم تووجودم دردامو
شبا كه ميخوام بخوابم فكرت نميزاره بخوابم
اخه چرا شكستي رفتي و دادي عذابم
سیگار ...
تمام شد !
امروز با تو بودن
یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!!
10 تای بچگی ...
بچه که بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم
نهايت هر چيزي برام همين 10 تا بود
از بابا بستني که مي خوا ستم10 تا مي خواستم
مامانو 10 تا دوست داشتم
خلاصه ته دنيا همين 10 تا بود واسم
و اين 10 تا خيلي قشنگ بود
حالا نمي دونم که دنيا چقدره؟
نهايت دوست داشتن چندتاست؟
ده تا بستني هم کفافمو نمي ده
خيلي هم طمعه کار شده ام
اما مي خوام بگم دوستت دارم
مي دوني چقدر؟
به اندازه همون ده تاي بچگي!
تخته سنگ ...
روي تخته سنگي نوشته شده بود:
اگر جواني عاشق شد چه کند؟
من هم زير آن نوشتم:
بايد صبر کند
براي بار دوم که از آنجا گذر کردم
زير نوشته ي من کسي نوشته بود
اگر صبر نداشته باشد چه کند؟
من هم با بي حوصلگي نوشتم
بميرد بهتر است
براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم
انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد
اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...
مجسمه سکوت ...
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم
بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی
نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی
اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،
صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم
اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم
اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست
اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما همیشه به پات میمونم که برگردی
اگه یه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون "من قبل از تو میمیرم"
من همونم ... ..
من کیم؟ کسی میدونه؟ من همون دیوونه ایم که هیچ وقت عوض نمیشه. همونی که همه باهاش خوشحالن اماکسی باهاش نمی مونه. همونی که هق هق همه روبه جون دل گوش میده اماخودش بغضاش روزیربالش میترکونه. همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اماهمه ناراحتش میکنن. همونی که تکیه گاه خوبیه اماواسش تکیه گاهی نیست. همونی که کلی حرف داره اماهمیشه ساکته. اره
من همونم...
نه ... نه ... نه ...
روزی خواهد رســــــــید....
که دیگـــــــــر....
نه صدایم را بشنــــــــوی...
نه نگــــــــاهم را ببنی...
نه وجودم را حس کنـــــــــی....
...
و میشویی...با اشکت....
سنگ قبر خاک گرفته ی مرا.....
....
و ان لحظه است...که معنی تمام حرف های گفته و نگفته ام را میفهمی
ولی....من ...دیگر ...نیستم....
رد میکنه ...
میترسیدم از نبودنت و از بودنت بیشتر!!!
نداشتنت ویرانم میکند و داشتنت متوقفم...
وقتی نیستی کسی را نمیخواهم و وقتی هستی تو را میخواهم...
رنگهایم بی تو سیاه است و در کنارت خاکستری ام...
خداحافظیت به جنونم میکشاند و سلامت به پریشانیم...
بی تو دلتنگم وبا تو بیقرار...بی تو خسته ام و با تو در فرار...
در خیال من بمان...از کنار من برو...من خو گرفته ام به نبودنت!!
---------------------------------------------------------------------------------------------
اگـــــه بهش ميگي دوسـ ـت دارم و اون فقــــط ميخنده . . .
اگـــــه شـــــبآ بدون شبــخير گفتن تــــو خـ وآبش ميـ ـبره . . .
يعني تــــآريخ انقضـ ـآي ِ تو توي دلــــش تموم شده . .!
اين يـ ـ ه قـــــآنونه . . !
بــــآ قـ ـآنونِ آدمــــآ نجــــنگـ . .!
غــرورت لــــِه ميشهــ . . .!
مسیر عاشقی ...
غرور نذاشت بهت بگم قد خدا دوست دارم
حالا نشستم یه گوشه دارم ستاره میشمارم
تنهایی عین یه تبر شکسته برگ و ریشه مو
سوزونده آفت غرور از حالا تا همیشه مو
اگه بهت گفته بودم حالا تو مال من بودی
من تو خیال تو بودم تو تو خیال من بودی
کاشکی میون من و تو تو اون روزا حصار نبود
هیچی میونمون به جز دلای بی قرار نبود
انگار که تقدیر نمی خواست تو در کنار من باشی
منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی
یه خلوت ساکت و سرد انگار اسیرمون شده
نمیشه فکر دیگه کرد ما خیلی دیرمون شده
تو رفتی و حالا دیگه اونور دنیا خونته
انگار نه انگار که کسی اینور آب دیوونته
تقصیر هردومون بوده ما عشق و نشناخته بودیم
فقط یه قصر کاغذی تو رویامون ساخته بودیم
باید یکی از ما دو تا غرور و میذاشت زیر پا
آروم به اون یکی میگفت یه عاشق واقعی باش
جدایی دستای ما یه اتفاق ساده نیست
سواره هرگز باخبر از غصه پیاده نیست
توی مسیر عاشقی باید هوای دل و داشت
حرف دل و عین قسم رو طاقی چشما گذاشت
حالا که من تنها شدم قدر چشاتو میدونم
ولی نمیشه کاری کرد همیشه تنها میمونم
کاش توی دنیا هیچکسی قربونیه غرور نشه
راه دو تا پرنده کاش هیچ روزی از هم دورنشهی
شال گردنی ...
هر روز که می آمدی و بوســـه ای می دادی،
من آن را گــِــره ای می کردم بین نخ های کاموا
حال که شـــال گردنی قرمز با هزاران هزار گره برایت
بافتـــــه ام نیستی …
به خودم دلـــــداری می دهم …
برایش کـــوتاه بود؛ خوب شد که رفت …!!!
کاش ...
می فهمم که تلخ شدم این روزها اصلا آدم قبل نیستم با ذات واقعی خودم یه دنیا فاصله دارم
خوبه یا بده نه می دونم نه اصلا مهمه حالا یکم ابروم بالا باشه به جای اینکه نیشم براشون
باز باشه مردمو میگم حوصله شونو ندارم خلاف آب شنا می کنم اصلا می خوام یکم عین
خودشون باشم بی تفاوت نسبت به حال و احوالشون تصمیم قاطعی دارم مبنی بر اینکه
همچنان که تو غم هام تنهام تو شادی هام هم کسیو قاطی نکنم دوست ندارم حال الانمو
ولی دلم بد می خواد برای خیلی ها
کاش هیچ وقت نمی شنیدم هیچ وقت یه موقع هایی ندونستن بهتر از دونستن چیزهایه که
نمیزاره لحظه ای بی تفاوت باشی نسبت بهش و درگیرت می کنه
اگه ... اگه ... اگه ....
اگــه گریــه کردنـــم فــرقــی نــداره
اگــه دوسـتــــ داشتـــن مــن مــعــنــی نــداره
اگــه بـــا مــن بـــودنــ عــالــمی نــداره
بـــــاشــه مــیــرمــ
اگــه یــادتــــ نــمــیـاد روزاِِِِِِِِیـــــــ عــشـقــو
اونــ هــمیه نـــامــه که دلــــ بــــراتــــــ نــوشـــتـــو
اگــه مـیـــزاریـــ بــه پــای ســرنــوشــتو
بـــــاشــه مــیــرمــ
مــیرمــو عـــشقـو از تــو یــاد مــی گـــیرمـــ
کـــه گــذاشــتــی بــرمــو راحــتــ بــمیـــرمـــ
بـــــاشــه مــیــرمــ
بـــــاشــه مــیــرمــ کـــه دیــگــه تـــورو نــبــیــنــــم
تــو نـــبــاشــی چـــشــم بـــه راهــه کــی بــشـیـــنـم
بـــــاشــه مــیــرمــ
اگــه راحـتـــــــــ میــشی بــا رفــتنــ مــن
اگــه خــوبــ نـیـســـتـــ بــا تـــو راه رفـــتـنـ مــن
بـــــاشــه مــیــرمــ
اخــریــن بــاره کــه میــبــیــنــی منـــو
مـــیرمــو دیـــگه نــمی بیــنیـــ مــنو
بـــــاشــه مــیــرمــ
آدمای خاص ...
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده , راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ... !
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
اینایی که همیشه میخندن ... !
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
اینا فرشتن ... !
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه , اذیتشون نکنین ... !
تنهاشون نذارین ؛ داغون میشن
هیچکس ...
نه! در دلم انگار جای هیچکس نیست
دیگر شبیه دردهای هیچکس نیست
من مردهام در من هوای هیچکس نیست
که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
وقتی که میداند خدای هیچکس نیست
پشت سرم حتی دعای هیچکس نیست
خداحافظ ...

خداحافظ...
آخرین کلامی که از تو شنیدم
و باز قصهی تلخ جاده و آن راه بلند...
که تو را از خلوت من می ربود
آسمان می گریست
شیشه ها می گریستند
و من مبهوت رفتنت
در پس شیشه های مه آلود
بغض دردناکم را بلعیدم
دیوانه وار خندیدم
و تو را بدرقه کردم...