از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده, اهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده, غم سرگردونی هامو با تو صادقانه گفتم, اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم.

تو تمومه طول جاده که افق برابرم بود, شوق تو راه توشه ی من اسم تو همسفرم بود. من دل شیشه ای هر جا پر شکستن که شکستم, زیر کوه بار غصه هر نشستن که نشستم, عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده, تو رو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده.

نیزه ی نم باد شرجی وسط دشت تابستون, تازیانه های رگباد توی چله ی زمستون, نتونستن نتونستن کینه ی منو بگیرن, از منه خسته ی خسته شوق رفتن و بگیرن. حالا که رسیدم اینجا پره غصه برا گفتن, پر نیازه تو برای اه کشیدن و شنفتن, تو رو با خودم غریبه از غمم جدا می بینم, خودم و پر از ترانه تورو بیصدا می بینم.

اون همیشه با محبت برای من دیگه نیستی, نگو صادقی به عشقت اخه چشمات میگه نیستی!!! من سرگردون ساده تورو صادق میدونستم, این برام شکسته اما تورو عاشق می دونستم....