نشستم يه گوشه ای يه اتاق تاريك تنها ..

شدم خيره به درها، كوله بار ز غمها        

نِگا ميكنم به در يه نِگا به تلفن

يه حس بهم ميگه خاطراتو مچاله كن       

چطور فراموشت كنم تويی نفس برام!!

نذاشت توی دنيا واسم هيچ كس برام        

يه حس بهم ميگه كه عمر من شده تلف

يه حس ديگه ميگه كه فقط تو بوده هدف      

جونه من بسته به جونت، نفسم به نفست

نه، نذار بميرم انتظار ديگه بسه

سكوتو بشكن، يه بار پا بذار رو غرورت

اين منه عاشق هر روز منتظره غروبه           

تا اون روز كه بيای می دوزم چشم به در

تا بيايو ببينی منتظرم با چشم تر...