يادته روزه اول چه جوري با هم ديگه برخورد كرديم ؟

خيلي ساده ، تو اومدي ،‌ يه لحظه هر دو تا مون تويه چشم هم ديگه ذل زديم ، انگار با هم ديگه قرار گذشتيم تو

يه ثانيه به هم ديگه نگاه كنيم ، الان چند سال ميگذره اما تو هنوز داري با من همونجوري سرد برخورد مي كني

هر دفعه اومدم بهت بگم يه چيزي مانع حرفم شد ،‌ خودت بهم گفتي هر چي تو دلته بريز برون ،

من نمي تونم ديگه ،‌ بخدا هر شب كارم گريه شده ، دلم مي خواد همين الان گوشي رو بردارم بهت زنگ بزنم

اما نمي شه زندگي برام بي معنا شده ،‌ اما يه روز مي رسه كه من حرفمو بهت مي زنم

مي خوام بهت بگم كه دوست دارم ، مي خوام بفهمي كه چقدر برام عزيزي