من ... تو ...
من موندم و یـه عکس از تو، من موندم و یه دنیا آرزو، من موندم و یه دل لیلای بی مجنون ... منم و یه صدای بی فریاد، منم و یه دنیا حسرت ... منم و انتظار تو،منم و التماس و خواهش ...
روزی گفتم عاشقانه دوستت دارم خندیدی و گفتی "عــاشـــق" ... آن روز گریستم اما بعد ها با گذشت زمان فهمیدم عشق و دوست داشتن مثال دو پادشاه در اقلیمی نگنجند ... پـس اکنون بعد از این همـه زمان فریاد می زنم دوستـت دارم، برای این که بتوانم عیب هایت را در کنار حسن هایت ببینم و بدانم که اگر تو مرا دوست داشتی،فقط کمی دوست داشتی ... حالا و در این زمان به جای فریاد زدن در گوشت آرام زمزمـه می کردم ... من با تمام وجود دوستت دارم ...
+ نوشته شده در ساعت 15 توسط mOhAmAd aMiR
|