...
چند وقته یاد اون روزهایی افتادم که از صبح تا شب و از شب تا صبح وبلاگ میخوندم. پنج یا شش سال پیش بود. (موندهام که زمان به چه سرعتی میگذره. بچه که بودم چقدر این حرفهای بزرگترها و مخصوصا پیرها به نظرم احمقانه میومد. اینکه عمر مثل برق و باد میگذره و این حرفها. حالا به طرز احمقانه ای هر روز حسش میکنم. هنوز ۲۰۱۱ رو نفهمیده بودم ۱۳۹۰ هم بهش اضافه شد!) حالا از صبح دارم دنبال وبلاگهایی میگردم که مدتها می خوندمشون. یه سری رو که به کل ریشهکن کردن آقایون! یه سری هم که انگار خودشون ول کردن و رفتن دنبال کار و زندگیشون یا احیانا مجبور شدن ول کنن و برن زندان یا در بهترین حالت برن خارج! حالا من موندهام و یک عالمه پنجره ی باز خالی در فایرفاکس!
+ نوشته شده در ساعت 16 توسط mOhAmAd aMiR
|