فقط سیگار ...
نشسته ام لب پنجره اتاق...چقدر
ساکت تر از همیشه شدم!نه که تنها باشم...نه!تنها نیستم.من هستم...سیگار هم هست...اما
فقط او نیست!بدون او هم میشود...درد من از سیگار کشیدن،از سرفه های عصبی،نبودن او
نیست!فقط سیگار میکشم بر حسب عادت...تا دود کنم تمام خیالش را در باد..
+ نوشته شده در ساعت 21 توسط mOhAmAd aMiR
|