روزگارغریبیه .
دهقان فداکار پیرشده.
چوپان دروغگو عزیزشده.
شنگولو منگول گرگ شدن.
کوکب خانم حوصله مهمون نداره.
کبری دماغشو عمل کرده.
زاغ و روباه دستشون تو یه کاسه اس.
حسنک گوسفنداشو ولکرده تو شرکت آبدارچی شده.
آرش کمانگیر معتاد شده.
رستم اسبش رو فروخته موتورخریده و با اسفندیار میرن کیف قاپی.
راستی ما چه کنیم!؟